امام مهدی (عج): من ذخیره خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم
۱۳۹۳/۵/۲۱ تعداد بازدید: ۵۳۲
print

جدا از برخی مشاغل که حضور زنان در آن‌‌ها ضروری می‌‌باشد؛ گرایش روز افزون خانم‌‏ها به اشتغال این سؤال را به ذهن متبادر می‌‏سازد که دلیل اشتیاق زنان برای حضور در بازار کار چیست و چرا برخی از خانم‏ها حتی بدون نیاز مالی به سراغ مشاغل بیرون از منزل می‏روند؟ امروزه اشتغال زنان، یکی از مسائل مطرح در جامعه‌‌ی ماست.

اشتغال زنان و آسیب‌های وارده بر بنیان خانواده

جدا از برخی مشاغل که حضور زنان در آن‌‌ها ضروری می‌‌باشد؛ گرایش روز افزون خانم‌‏ها به اشتغال این سؤال را به ذهن متبادر می‌‏سازد که دلیل اشتیاق زنان برای حضور در بازار کار چیست و چرا برخی از خانم‏ها حتی بدون نیاز مالی به سراغ مشاغل بیرون از منزل می‏روند؟
امروزه اشتغال زنان، یکی از مسائل مطرح در جامعه‌‌ی ماست. زنان به علل گوناگون به کار بیرون از منزل روی می‌‌آورند که این مسئله علاوه بر اینکه مسئولیت مضاعفی را بر دوش آن‏‌ها می‏‌افکند در برخی مواقع مشکلاتی را در خانواده و جامعه به وجود می‌‏آورد. از آن‌جا که زن در خانواده نقشی حساس و محوری دارد؛ اشتغال وی می‏‌تواند تأثیری مستقیم بر نهاد خانواده داشته باشد از این رو این مسئله مورد توجه جامعه‌‏شناسان و تحلیل‏گران قرار گرفته است و از ابعاد گوناگون به بررسی این مسئله می‏‌پردازند.
خانم دکتر «افخم‌السادات حسینی» از اساتید حوزه و دانشگاه سال‌‏هاست که در خصوص مباحث خانواده به تحقیق و پژوهش مشغول بوده و در نشست‌‌های زیادی با همین عنوان شرکت کرده است. به سراغ او رفتیم تا از نظرات ایشان در باب اشتغال زنان استفاده کنیم.

یکی از مسائل مهمی که امروزه در جامعه‌ی ما مطرح است بحث اشتغال زنان و بایدها و نبایدهای آن است. عده‌ای به طور کلی موافق یا مخالف این مسئله هستند و عده‌ای هم طبق شرایطی این مسئله را برای خانم‌ها جایز می‌دانند. به طور کلی، دلایل اصلی اقبال زنان جامعه‌ی ما به اشتغال چیست و چه عواملی سبب می‌شود که حتی در صورت عدم نیاز مالی، برخی به اشتغال بیرون از منزل گرایش پیدا ‌کنند؟
اشتغال را باید از فعالیت اجتماعی جدا کنیم. اگر به فرض بگوییم که برخی بدون نیاز مالی به سراغ مشاغل بیرون از منزل می‌روند، پس نتیجه می‌گیریم که آن‌ها بیشتر به یک فعالیت بیرون از منزل نیاز دارند تا به درآمدی که از اشتغال به دست می‌آورند؛ یعنی به فعالیت اجتماعی، زنده بودن و پویا بودن و به طور کلی به چیزی فراتر از پرداختن صرف به کارهای منزل نیاز دارند. دلیل عمده‌‌اش این است که آن‌ها دوست دارند تا به عنوان نیمی از جامعه در ساخت جامعه شریک باشند:
-گاهی از اوقات واقعاً وجودشان ضروری به نظر می‌رسد، مانند مشاغلی که حضور زنان در آن‌ها لازم است و شخص دیگری نمی‌تواند جای آن‌ها را پر کند. در این گونه مشاغل انگیزه‌ی زنان هم قوی‌تر می‌شود.
- گاهی اوقات کسب درآمد نقش مهمی در گرایش خانم‌ها به اشتغال دارد، مثلاً در خانواده‌هایی که مرد به تنهایی توان اداره‌ی زندگی را ندارد، زن مشارکت می‌کند و از این مشارکت لذت می‌برد.
- گاهی هم متأسفانه بحث استقلال اقتصادی زنان مطرح می‌شود. البته در بعضی موارد عدم رسیدگی و ندادن نفقه به زنان سبب ایجاد این انگیزه در بین زنان می‌گردد. در واقع برخی به این نتیجه می‌رسند که اگر خودشان درآمد داشته باشند، بهتر می‌توانند زندگی کنند.
- گاهی دختران مجرد به دلیل توان مالی پایین خانواده در تحقق خواسته‌های خود با انگیزه‌ی درآمدزایی به اشتغال بیرون از منزل روی می‌آوردند.
- عده‌ای هم حتی بدون نیاز به درآمد دوست دارند که در جامعه شاغل باشند تا یک شأن اجتماعی کسب ‌کنند. البته این مسئله ممکن است تأثیر مثبتی در تربیت فرزندان داشته باشد.
اشتغال را باید از فعالیت اجتماعی جدا کنیم. اگر به فرض بگوییم که برخی بدون نیاز مالی به سراغ مشاغل بیرون از منزل می‌روند، پس نتیجه می‌گیریم که آن‌ها بیشتر به یک فعالیت بیرون از منزل نیاز دارند تا به درآمدی که از اشتغال به دست می‌آورند.
به هر حال تحلیل این مسئله مفصل است. در حقیقت علاقه داشتن به فعالیت‌های اجتماعی یا مثمر ثمر بودن در اجتماع را باید از اشتغال به معنی درآمدزایی جدا کنیم. بسیاری از خانم‌ها بعد از اینکه خیالشان از بابت امور منزل راحت می‌شود، دوست دارند فعالیت اجتماعی نیز داشته باشند و این خیلی هم خوب است.

در جامعه‌ی امروز، استقلال مالی زنان یکی از دلایل عمده‌ی گرایش زنان به اشتغال بیرون از منزل است. این مسئله چه تأثیری بر روابط بین زن و شوهر می‌گذارد؟
استقلال‌طلبی در جامعه و خانواده نوعی مقابله و حق‌خواهی به شمار می‌آید که در این استقلال‌طلبی ممکن است زنان، بسیاری از خصوصیات طبیعی و فطری خویش را نادیده بگیرند و این امر به تغییر رفتار و نوع نگرش زنان منجر ‌شود. به طور حتم استقلال‌طلبی خانم‌ها به روابط صمیمانه‌ی زوجین لطمه وارد می‌کند و ممکن است مشکلات زیادی را برای آن‌ها به وجود آورد. اما ابتدا باید ببینیم که چرا این انگیزه در بین زنان جامعه‌ی ما ایجاد شده است. دختری در خانواده‌ی خود می‌بیند که پدرش آن طور که باید به نیازهای مادر یا حتی بچه‌ها توجهی نکرده یا اگر هم تلاشی کرده است، به درستی برای رفاه خانواده خرج نکرده و رسماً نیازهای طبیعی و خدادادی آن‌ها تأمین نشده است. به همین دلیل، اشتغال را بهترین راه برای رفع نیازهایش می‌بیند.
اینجاست که حس استقلال‌طلبی بروز پیدا می‌کند و دختر برای اینکه به سرنوشت مادرش دچار نشود، به اشتغال روی می‌آورد. پس اگر این مسئله را ریشه‌یابی کنیم، می‌بینیم که دلیل اصلی آن بی‌توجهی برخی از مردان است؛ یعنی برای مثال، اگر ما 100 تا خانم داریم که استقلال‌طلب هستند، به صراحت می‌توان گفت که در سابقه‌ی ذهنی 90 نفر از آن‌ها مردان غیرمتعهدی وجود داشته‌اند که سبب شده‌اند این شخص قبل از اینکه به معضلات زندگی برخی از خانم‌ها دچار شود، خودش به فکر استقلال مالی بیفتد.
شما به برخی از دلایل استقلال‌طلبی خانم‌ها اشاره کردید. لطفاً کمی هم از پیامدهای این مسئله بگویید.
اساساً تمام زیبایی زندگی متأهلی و زوجیت به این است که در یک خانواده زن و مردی در کنار یکدیگر زندگی کنند، زن تدبیر امور داخلی منزل را بر عهده بگیرد و تأمین مایحتاج زندگی نیز بر عهده‌ی مرد باشد. البته ممکن است در برخی موارد زن هم در تأمین امور بیرون از منزل کمک کند و هم به امور داخل منزل رسیدگی کند ‌ـ‌که البته زحمت مضاعفی را برای زن به همراه دارد‌ـ اما می‌خواهیم خانواده را از منظر اسلام ترسیم کنیم.
ازدواج در فرهنگ اسلام 6 هدف کلیدی دارد که یکی از اهداف 6گانه‌ی‌ آن، مشارکت در حیات مادی زوجین است. به طور طبیعی و طبق آموزه‌های اسلام، مرد فعالیت‌های بیرون از منزل را بر عهده می‌گیرد و از آن طریق کسب درآمد می‌کند و خانم فعالیت‌های داخل منزل را بر عهده می‌گیرد و به امور داخلی منزل رسیدگی می‌کند. در این صورت، زن و مرد هر دو از منافع یکدیگر بهره می‌برند. مرد باید با گشاده‌رویی و با مناعت طبع هر چه بیشتر، بر اساس انجام وظیفه و با خوشحالی، درآمدی را که کسب می‌کند در اختیار همسر و فرزندانش بگذارد. در اینجاست که آن حس استقلال‌طلبی به زوجیت و این بنای گرم و قشنگ لطمه می‌زند، چون نیاز متقابل زن و شوهر به یکدیگر است که این بنا را گرم و ماندگار نگه می‌دارد. اگر مرد برای خودش خرج کند و زن هم برای خود درآمد داشته باشد و خرج کند، در واقع خانه تبدیل به یک خوابگاه می‌شود و دیگر زوجیت معنایی ندارد.
به طور حتم استقلال‌طلبی خانم‌ها به روابط صمیمانه‌ی زوجین لطمه وارد می‌کند و ممکن است مشکلات زیادی را برای آن‌ها به وجود آورد. اما ابتدا باید ببینیم که چرا این انگیزه در بین زنان جامعه‌ی ما ایجاد شده است.
در رابطه‌ی زوجیت، خداوند در بحث نفقه که آن را بر عهده‌ی مرد قرار داده و بر او واجب کرده است این لطافت و ظرافت را قرار داده است. این موضوع به آن معنا نیست که زن نیازمند مرد است، بلکه اتفاقاً مرد نیازمند تأمین زن است تا آن روحیه‌ای که خدا در وجودش قرار داده است ارضا شود و لذت ببرد. البته در تربیت‌های غلط ما گاهی اوقات این نگاه همراه با منت و زحمت تلقی شده و یکی از پیامدهای آن رشد روحیه‌ی استقلال‌طلبی در خانم‌ها بوده است. استقلال‌طلبی خانم‌ها به روابط صمیمانه‌ی زوجین لطمه وارد می‌کند.

خانم دکتر، منتقدان به بحث اشتغال زنان عقیده دارند که اشتغال زنان با نقش‌های دیگر آن‌ها در خانواده سازگاری ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
باید ببینیم منظورمان کدام زن و چه شرایطی است. در یک برهه‌ای مادر باید کاملاً در خدمت فرزند خود باشد، مثل دوران بارداری، شیردهی و حضانت؛ یعنی دورانی که آن بچه به مادر وابستگی شدیدی دارد.
اگر بخواهیم فرزندمان به طور طبیعی و اصولی و استاندارد بزرگ شوند، بچه تا 7 سال طبق تربیت اسلامی بایستی آزاد زندگی کند. در این سن شاغل بودن مادر سبب لطمه زدن به این آزادی می‌شود، چون مادر است که تعیین می‌کند بچه باید بخوابد یا بیدار باشد، کدام لباس را بپوشد و... در این سن اگر کودک به مهد کودک، پدربزرگ و مادربزرگ، دوست و اقوام یا پرستار سپرده شود، دچار آسیب می‌گردد، زیرا دقیقاً در سال‌هایی که شخصیت کودک در حال شکل‌گیری است و نیاز به اعتماد و آرامش و آغوش مادر دارد، مادر کنارش نیست.
در این شرایط مسلماً اشتغال زن با وظیفه‌ی مادری ناسازگار است. البته اگر بین زن و شوهر توافق وجود داشته باشد، ممکن است این موضوع در وظیفه‌ی همسری مشکلی ایجاد نکند. حتی ما گاهی دیده‌ایم که ساعت کاری یک خانم بیشتر از ساعت کاری همسرش است، اما آقا با استقبال و روی خوش از او استقبال می‌کند و در سامان‌دهی کارهای منزل با یکدیگر مشارکت می‌کنند و مشکلی برایشان به وجود نمی‌آید، چون دو انسان عاقل و بالغ هستند که با هم بر سر این مسئله توافق کرده‌اند و می‌توانند با یکدیگر کنار بیایند. اما در مورد فرزند آن‌ها این گونه نیست. کودک با دلیل و منطق کاری ندارد. او در این سن خاص، آزادی را مطالبه می‌کند.
البته در شرایطی که بچه‌ها بزرگ می‌شوند و مثلاً در ساعت‌هایی از روز به مدرسه می‌روند و به حضور مادر احتیاجی ندارند، مادر می‌تواند شاغل باشد. در این سنین، کنار پدربزرگ و مادربزرگ بودن کودک را ناراحت نمی‌کند و اشتغال مادر اشتغال در تعارض با وظیفه مادری او قرار نمی‌گیرد.

بخش اعظمی از مشاغل زنان در جامعه‌ی امروز ما مستلزم اختلاط با مردان است. نظر شما در رابطه با این مشاغل چیست؟
این مشاغل نه تنها مجاز نیست، بلکه می‌توان گفت مصیبت‌های آن بسیار بیشتر از موهبت‌هایش است. از نظر اسلام، اشتغال زنان مجاز است. بعضی از فرهنگ‌ها به شدت به زن ظلم می‌کنند و به او اجازه نمی‌دهند شأن اجتماعی داشته باشد و به جز کارهای منزل چیز دیگری از او طلب نمی‌کنند و این کارها را هم کارهای نازلی می‌دانند. در مقابل این تفکر، فرهنگ دیگری وجود دارد که بر اساس یک ظلم تاریخی در حق زن ساخته شده و به فمینیسم معروف است. در این تفکر می‌گویند هر چه بیشتر بیرون باشی و پا به پای مردان کار کنی بهتر است، زیرا تو با مردان فرقی نداری. هر دوی این فرهنگ‌ها امتحانشان را بد پس داده‌اند.
اسلام راه متعادلی را پیش‌بینی کرده که در قرآن کریم آمده است: «للرجال نصیب من مکتسبوا و للنساء نصیب من مکتسبن» یعنی آنچه مردان کسب می‌کنند به خودشان تعلق دارد و آنچه زنان کسب می‌کنند نیز به خودشان تعلق دارد و مانند مردان اجازه‌ دارند آن را مدیریت و برنامه‌ریزی کنند. از صدر اسلام همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز شاغل بودند، منتها بدون اختلاط با مردان؛ یعنی مدیریت تجارت را بر عهده داشتند، کارگر و کارمند استخدام کرده بودند، اما خودشان سفر نمی‌کردند. به تعبیر امروزی، اگر شرکت تجارتی داشتند، خودشان مدیرعامل آن بودند و به هیچ عنوان در کار ایشان اختلاط با مردان وجود نداشت. با این شرایط، اسلام مانعی برای اشتغال زنان نمی‌بیند. نکته‌ی جالب این است که آن فرهنگ سراسر ظلم به زن می‌گوید که حق مالکیت نداری و فرهنگ افراطی برخاسته از آن ظلم تاریخی که فمینیسم نام دارد می‌گوید زن در کنار حق مالی، وظیفه‌ی مالی نیز دارد.
این در حالی است که اسلام می‌گوید زن در اسلام حق مالی دارد، اما وظیفه‌ی مالی ندارد و این بسیار زیباست. این دو گروه حسرت می‌خورند که چرا چنین حقوق و قانونی در فرهنگ و کشورشان وجود ندارد، اما ما این فرهنگ زیبا را داریم و متأسفانه در اجرای آن موفق نبوده‌ایم.
در اسلام وقتی اشتغال زن با شأن بزرگ‌ترش یعنی عفاف و حجاب درگیر می‌شود، اولویت با اشتغال نیست. در واقع هر شغل یا محیط کاری برای زن مناسب نیست و جالب اینجاست که امروز فمینیست‌های پست‌مدرن به خاطر اینکه شأن خود را در نتیجه‌ی اختلاط با مردان در خطر دیده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که این اختلاط باید به حداقل برسد و در این راستا دو طرح ارائه داده‌اند که بسیار بر روی آن‌ها تأکید می‌کنند.
یکی از آن طرح‌ها جداسازی حداکثری از مردان است. حتی برخی دبیرستان‌های آلمان و انگلیس خاص دختران است که شهریه‌اش بسیار گران‌تر از دبیرستان‌های مختلط است و دوم بحث مادری است. آن‌ها که خودشان به دنبال تضعیف نقش مادری بودند، با فهمیدن این مسئله که بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی و روحی‌ـ‌روانی، مانند گشایش خاطر، سلامتی روحی و روانی و فواید بسیار دیگر، با مادر شدن یک زن نصیب او می‌شود؛ حال به دنبال جبران اشتباهات قبلی خود و تقویت و ترویج نقش مادری هستند و حتی داشتن 3 فرزند را به زنان پیشنهاد می‌دهند که معلوم است با اشتغال همخوانی ندارد. در حقیقت آن‌ها با مصیبت‌هایی که کشیده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند، در حالی که اسلام قبلاً این مسائل را پیش‌بینی کرده بود که اشتغال زنان نباید موجب شود اختلاط با مردان اتفاق بیفتد یا و به نقش مادری زن لطمه‌ای وارد شود.
در اسلام وقتی اشتغال زن با شأن بزرگ‌ترش یعنی عفاف و حجاب درگیر می‌شود، اولویت با اشتغال نیست. در واقع هر شغل یا محیط کاری برای زن مناسب نیست و جالب اینجاست که امروز فمینیست‌های پست‌مدرن به خاطر اینکه شأن خود را در نتیجه‌ی اختلاط با مردان در خطر دیده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که این اختلاط باید به حداقل برسد.

البته بعضی از مشاغل مستلزم حضور و اختلاط زن و مرد در محیط کاری نیست و زنان می‌توانند به آن مشاغل رجوع کنند. می‌توان گفت بسیاری از شغل‌هایی که در آن‌ها زن و مرد باید مختلط با هم کار کنند شغل‌های نازلی هستند. به نظرم مشاغلی که برای خانم‌ها مناسب هستند در 3 دسته می‌گنجند:
1. تدریس در مدارس و دانشگاه‌ها
2. مشاغل بهداشتی و درمانی
3. مشاوره و روان‌شناسی
زن‌ها بدون اختلاط با مردان می‌توانند در این مشاغل موفق باشند، اما مشاغل مدیریتی که معمولاً در آن‌ها اختلاط بین زن و مرد زیاد خواهد بود و علاوه بر آن، فرصت اشتغال مردان نیز از بین می‌رود و جامعه دچار انحراف‌های خیلی بزرگ‌تری می‌شود، برای زنان مناسب نیستند.

دیدگاه شما درباره‌ی الگوهای جنسیتی اشتغال، یعنی تفکیک مشاغل به مردانه و زنانه، چیست؟
اصلاً مناسب نیست که یک خانم سراغ مشاغلی برود که در شأن و شخصیت او نیست. در نهج‌البلاغه آمده است که «المرأه ریحانه لیس بقهرمانه» حضرت علی (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) می‌فرمایند که زن ریحانه است؛ یعنی مانند گل باطراوت و خوش‌بو و لطیف است. زن پیشکار و پادو و خدمتکار نیست؛ یعنی شغل‌های نازل در جامعه به هیچ وجه در شأن زن نیست. فعالیت زنان در شغل‌هایی مثل رفتگری، نظافت و امثالهم بسیار ناگوار است. اسلام برای زن ارزش زیادی قائل شده است و هرگز نمی‌خواهد که زن پیشکار باشد، می‌خواهد زن همیشه برتر باشد، چون بخش نرم‌افزاری جامعه بر عهده‌ی زن است. من فقط آن 3 دسته شغل را برای زنان مناسب می‌دانم. شأن آن‌ها در بخش‌های علمی‌، پژوهشی، بهداشتی و مشاوره‌ای حفظ می‌شود و در این عرصه‌ها می‌توانند موفق باشند.

در حال حاضر دیدگاهی در جامعه وجود دارد که تدبیر منزل و تربیت فرزند را جزء کارهای کم‌ارزش به شمار می‌آورد. چه عواملی سبب ایجاد چنین تفکری در بین برخی از خانم‌ها شده است؟
کسانی که این گونه فکر می‌کنند تا حدودی حق دارند، چون در مقابل کارشان از آن‌ها قدردانی نشده و همین موضوع باعث شده است تا تصور کنند این کار نازل است، در حالی که اگر ما در روز زن از خانم خانه‌داری که 2 پژوهشگرِ نخبه تربیت کرده و به جامعه تحویل داده است تشکر می‌کردیم، این اتفاق نمی‌افتاد. کار این خانم به نظر من بسیار ارزشمندتر از یک خانم دکتر است. من خودم اگر این شخص را ببینم، دستش را هم می‌بوسم. اما متأسفانه هیچ وقت این کار انجام نشده و این هم تقصیر خودمان بوده است.
من خودم زمانی که فرزندم وارد دبیرستان شد، تازه تحصیلات دانشگاهی را آغاز کرده بودم؛ یعنی زمانی که نیازی به من نداشت، بیرون از منزل می‌رفتم. همان زمان هم شاغل شدم؛ یعنی از او زودتر به منزل می‌آمدم. به خاطر همین فکر می‌کنم مادری و همسری بسیار ارزشمند است و اگر علمای ما ارزش این نقش را روشن کرده بودند که عالم به وسیله‌ی زن اداره می‌شود و نقش زن انسان‌سازی است و در واقع تمام فعالیت‌های او در منزل از جمله آشپزی، زایمان، مراقبت از کودک، همسرداری و... همه در راستای انسان‌سازی است، هیچ گاه چنین اتفاق تلخی رخ نمی‌داد.
جالب اینجاست که وقتی این مسئله به خوبی تبیین می‌شود، زنان هرگز به ‌اشتغال تمایلی ندارند و به خانه‌داری افتخار می‌کنند. این موجی است که باید در جامعه پخش شود، اما متأسفانه در حال حاضر این اتفاق نمی‌افتد. متأسفانه ما به شدت درگیر فمینیست‌ها و شعارهای فمینیستی هستیم. خیلی راحت بگویم، در برخی خانواده‌ها، وقتی پسری به خواستگاری دختری می‌رود، اگر خواستگار به او بگوید که من دوست ندارم شما در فلان مکان مختلط اشتغال داشته باشید، حتی برخی از مؤمن‌ترین و مقیدترین خانواده‌ها هم مخالفت می‌کنند و می‌گویند این آدم روشن‌فکر نیست، متعصب است و ما دخترمان را به او نمی‌دهیم. این در حالی است که پسر روشن‌فکر است و حتی می‌گوید اگر در مکان‌های مناسب مثل آموزش و پرورش شاغل باشید و به فرزندمان صدمه نخورد، خودم به شما کمک می‌کنم. به هر حال، این طرز فکرها به این خاطر است که ما در معرفی ارزش‌ها، وفاق همگانی نداریم.

سیاست‌گذاری‌های کلان دولت در سطوح اجرایی و آموزشی تا چه اندازه می‌تواند در به حداقل رساندن آسیب‌های ناشی از اشتغال زنان و خانواده تأثیرگذار باشد؟
من فکر می‌کنم مهم‌ترین اقدام، کار فرهنگی است، چون اگر دولت بگوید مثلاً خانم‌ها را فلان جا استخدام نمی‌کنم به دلیل اینکه مکان مناسبی برای آن‌ها نیست، اعتراض‌ها بلند می‌شود. همان طور که گفتم ما به شدت گرفتار تفکرات فمینیستی هستیم. اگر دولت مشاغلی را که شأن بالایی دارند و خاص زنان هستند بیشتر می‌کرد، کمک بزرگی به این موضوع می‌شد.
این در حالی است که دولت با انتصاب یک زن به سمت وزارت به بحث فمینیسم دامن زد؛ در حالی که به هیچ عنوان وزارت، وکالت و به طور کلی این مشاغل برای یک زن ارزش محسوب نمی‌شود. ترویج ارزش فکر در جامعه اهمیت دارد. اگر در کنار یک خانم وزیر، دوست او را هم که یک خانم خانه‌دارِ دانشمند است نشان بدهیم، برای نشان دادن اینکه خانه جای بسیار امنی است فرهنگ‌سازی کرده‌ایم. در واقع باید رهاورد اطمینان خاطری که یک زن با تحصیلات عالیه در خانه داشته و مراقبت از منزل و شوهر را ارزش می‌دانسته است نشان داده شود. در این صورت خود به خود بخشی از مشاغل در بین زنان طرفدار نخواهند داشت.
نکته‌ی بعدی که باید نشان داده شود زحمت شغل‌های نازل برای زنان است و اینکه درآمد این مشاغل صرف هزینه‌های اضافی ناشی از عدم حضور زن در منزل و رفت‌وآمد و... می‌شود و عملاً پول زیادی برای فرد باقی نمی‌ماند. نمایش دادن این مسائل سبب می‌شود خود به خود اقبال به این شغل‌ها کم شود.
مسئله‌ی بعد که باید نشان داده شود آمار مردان بیکار است که نتایج این مسئله گریبان‌گیر خود زنان می‌شود. باید آمار مردانی را که بیکار هستند و مصیبت‌هایی را که نصیب همین زنان جویای کار می‌شود ارائه دهیم. برای مثال، باید سیاست استخدام 70 درصدی مردان و 30 درصدی زنان را بیان کنیم و بگوییم که فواید این مسئله بیشتر عاید خود زنان می‌شود و در واقع پدران و شوهران و برادران آن‌ها شاغل می‌شوند. در این صورت، بسیاری از خانم‌ها راضی می‌شوند.
دولت با انتصاب یک زن به سمت وزارت به بحث فمینیسم دامن زد؛ در حالی که به هیچ عنوان وزارت، وکالت و به طور کلی این مشاغل برای یک زن ارزش محسوب نمی‌شود. ترویج ارزش فکر در جامعه اهمیت دارد.
اگر دولت مانند بعضی از کشورها به‌ زنان خانه‌دار حقوقی پرداخت می‌کرد، بسیاری از کسانی که به شغل‌های نازل می‌پردازند شاغل نمی‌شدند. در کنار این موضوع، باید موقعیتی‌ برای فعالیت‌های اجتماعی بانوان، مانند نیکوکاری و خیریه به وجود آید که برای آن‌ها هویت‌بخش و راضی‌کننده باشد.
علاوه بر این، باید خانم‌هایی را که بدون انگیزه‌ی مالی، مثلاً سرپرست گروه مددجوهای کهریزک هستند، انتخاب و معرفی کنیم تا از آن‌ها تقدیر شود. بنابراین فرهنگ‌سازی نقش بسزایی در اشتغال زنان دارد.
در آخر لازم می‌دانم 2 نکته را عرض کنم؛ اول اینکه به جای اشتغال باید فعالیت اجتماعی زنان تبلیغ شود و در کنار آن به نقش مادری و همسری ارج نهاده شود. دومین نکته هم اینکه اگر به حقوقی که اسلام برای زنان در نظر گرفته است، مثل نفقه و مهریه، توجه شود؛ خود به خود بسیاری از زنان به سراغ مشاغل نازل نمی‌روند.(*)

تهیه و تنظیم: مریم عسگری پرور

گفت‌و‌گوی برهان با دکتر «حسین بانکی‌پور‌ فرد»؛
حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه، سبب ایجاد تفکری شد که در آن رسیدن به استقلال مالی از طریق اشتغال بیرون از منزل که مستلزم ایفای نقش مردانه است بر دیگر نقش‌های اصلی زن اولویت پیدا کرد به طوریکه در بررسی علل طلاق، کاهش جمعیت، عدم تربیت صحیح فرزندان و... اشتغال زنان را می‌توان یکی از عوامل مؤثر دانست.
در بررسی عوامل موثر بر تغییر سبک زندگی در عصر حاضر می‌توان اشتغال زنان را به عنوان یکی از عوامل اثرگذار دانست. با نگاهی هرچند سطحی و گذرا به زندگی خانواده‌هایی که در آن‌ها زنان شاغل و نان آورند به خوبی متوجه این مسئله می‌شویم که تفاوت محسوسی در سبک زندگی این خانواده‌ها که بیشتر رنگ و بوی غربی به خود گرفته‌اند با خانواده اسلامی وجود دارد. در الگوی خانواده اسلامی هر فردی در خانواده به ایفای نقش خود می‌پردازد و مسئله ای با عنوان تداخل یا جایگزینی نقش‌ها به وجود نمی‌آید. این مسئله به دلیل تأثیر مثبتی که بر روابط فی مابین افراد خانواده می‌گذارد سبب ایجاد آرامش و ثبات در خانواده می‌گردد. اما در خانواده‌هایی که زن در بیرون از منزل اشتغال دارد. با سبک متفاوتی از زندگی روبرو هستیم. در این خانواده‌ها مهد کودک‌ها جایگزین مادر می‌شوند. غذاهای آماده جای غذاهای گرم را می‌گیرد و... و در نهایت این مسئله به تربیت غلط فرزندان و کم شدن وابستگی زن و شوهر نسبت به یکدیگر می‏انجامد. کمرنگ شدن تدریجی روابط زن و شوهر نتیجه‏ای جز سستی بنیان خانواده در پی نخواهد داشت. طوری‏که با کوچک‌ترین و جزئی‌ترین اختلافی طلاق را به عنوان بهترین گزینه پیش روی خود انتخاب می‌کنند.
دکتر «امیرحسین بانکی‏‌پور فرد» استادیار دانشگاه اصفهان و کارشناس مسائل اجتماعی است. از نظر وی اشتغال حق زن است نه وظیفه زن و زمانی باید از این حق استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد. ایشان اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر تربیت فرزندان و روابط زن و شوهر دارد. متن زیر حاصل گفت‏و‏گوی برهان با ایشان است.
همان‌ طور که می‌دانید در جامعه شاهد افزایش اشتغال زنان هستیم که این مسئله علاوه بر اینکه زحمت مضاعفی را بر دوش زن می‌گذارد مشکلاتی را هم در خانواده به وجود می‌آورد، لطفاً نظر خودتان را راجع به این مسئله بفرمایید.
- اولین نکته‌ای که باید بدانیم این است که اشتغال حق زن است نه وظیفه‌ی او؛ اما وقتی تبدیل به حق شد انسان می‌تواند نسبت به آن، حق انتخاب داشته باشد. مثلاً اگر این حق او مانع از احقاق بعضی حقوق دیگر یا انجام برخی وظایفش شد، می‌تواند کم و زیادش کند اما وقتی تبدیل به وظیفه شد حتماً باید آن را انجام بدهد، به همین خاطر ابتدا باید جایگاه حق بودنش را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که وظیفه نیست بلکه حق است.
- نکته‌ی دوم این است که وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی سوم این است که لطافت یک زن باید در شغل او حفظ شود زیرا بعضی از شغل‌ها برای زن خشن است و لطافت زنانه را از او می‌گیرد، همچنین باید به شغل‌هایی که حجم کاری بالایی دارند و زن باید ساعت‌های طولانی را مشغول باشد هم توجه نمود، این مشاغل قطعاً زن را از جایگاه اصلیش کنار می‌زند به طوری که دیگر نمی‌تواند نقش اصلی خود را در خانواده ایفا کند.
- نکته‌ی چهارمی که باید به آن توجه کنیم، متانت زن است که باید در محیط کار حفظ شود. ارتباطات اجتماعی که در بعضی از فضاهای کاری وجود دارد، متانت زن را از او می‌گیرد و زن در دایره‌ی ارتباطات غلط قرار می‌گیرد.
- مسئله‌ی بعدی این است که در کشور ما باید کار خانگی زن جزء تولید ناخالص ملی محسوب شود که در حال حاضر در غرب به این مسئله رسیدگی می‌شود یعنی تا به حال کسی کارهای خانگی زن را جزء تولید ناخالص ملی به شمار نیاورده است اما این مسئله امروزه در دنیا مطرح می‌گردد که وقتی یک زن در بیرون از منزل اشتغال پیدا می‌کند هزینه‌های زیادی به خانواده تحمیل می‌شود، چرا؟ به عنوان مثال وقتی یک خانم در حکم یک پرستار از فرزندان دیگران نگهداری می‌کند، جزء کار او محسوب می‌شود اما زمانی که فرزندان خودش را در خانه نگهداری می‌کند، کار محسوب نمی‌شود؟ یا اینکه چرا وقتی خانمی در یک رستوران آشپزی می‌کند، شغل محسوب می‌شود ولی اگر در خانه غذا بپزد، کار به حساب نمی‌آیند. این یک اصل مهم در بحث اشتغال است.
برخی وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی بعد این است که بیشتر وقت‌ها خانم‌ها با این انگیزه وارد عرصه‌ی اشتغال می‌شوند که به همسرشان در تأمین مخارج زندگی کمک کنند در حالی که زنان خانه‌دار با مدیریت خود در خانه و کاهش هزینه‌هایی که به خاطر شغل زن به خانواده تحمیل می‌شود بسیار بیشتر از زنان شاغل می‌توانند کمک اقتصادی کنند.
- مسئله‌ی دیگر این است که زنان در جامعه‌ی ایرانی هیچ وقت کارکرد سنتی‌شان را از دست نمی‌دهند یعنی در جامعه‌ی ایرانی خود زن و همین‌طور دیگران نسبت به مسائل داخلی و خارجی خانه توقعاتی دارند. یک زن وقتی وارد مشاغل خارجی می‌شود در واقع از مسئولیت‌های خود در قبال همسر و فرزندانش باز می‌ماند از این رو وقتی می‌بیند که فرزندش خوب تربیت نشده یا خانه نظم لازم را ندارد، دچار یک حس منفی می‌شود و این مسئله تأثیر بدی بر روحیه‌ی او می‌گذارد.
- مسئله‌ی بعدی این است که اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد، مانند زمان گذشته که زن‌ها در خانه کار می‌کردند که این مسئله نه تنها فرصت‌های شغلی مردان را کم نمی‌کرد بلکه به سبب کارهای خانگی زنان، فرصت‌های جدید اشتغال نیز برای مردان ایجاد می‌شد، مثلاً محصولاتی که این خانم‌ها در خانه تولید می‌کردند مانند صنایع دستی یا فرش یا تولیدات مختلف سبب می‌شد تا مردان به دنبال تهیه‌ی مواد اولیه و خرید و فروش این تولیدات باشند، در حالی که در جامعه‌ی امروز اشتغال خانم‌ها فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها می‌گیرد و آسیب‌های این مسئله به نوعی متوجه خود خانم‌ها نیز می‌شود. وقتی عده‌ای جوان فرصت‌های شغلی‌ خود را از دست بدهند، طبیعتاً ازدواج نمی‌کنند به همین دلیل خانم‌ها بدون همسر می‌مانند یعنی این مسئله تأثیر معکوس بر روی خانم‌ها دارد؛ از این رو کارکرد زن و اشتغال زنان باید به نحوی تعریف شود که مطلوبیتش برای خانواده حفظ بشود یعنی در کل باید ببینیم که اشتغال زنان به مصلحت خانواده و جامعه است یا نیست. بنده پیشنهاد دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌دانم تا هم بتوانند به امور داخلی منزل رسیدگی کنند و هم هزینه‌ی کمتری متوجه خانواده و جامعه بشود.
اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد.
- الگوی اشتغال زنان هم باید تغییر کند یعنی اگر برای یک کارمند 8 ساعت کار در روز تعریف می‌کنیم، الگوی اشتغال زنان کارمند باید به صورت الگوی کار نیمه‌وقت تعریف شود یعنی اگر دولت چنین مصوبه‌ای را برای مجلس تهیه کند که تمام زنان کارمند نیمه وقت باشند و به طبع تمام حقوق و مزایای آن‌ها هم نصف بشود در این صورت دیگر مانند زنانی که تمام وقت کار می‌کنند قوای جسمی آن‌ها تحلیل نمی‌رود و دیگر ضربه‌ای به خانواده وارد نمی‌شود و در عوض فرصت‌های شغلی بسیاری نیز ایجاد می‌شود و به نظر بنده این الگو می‌تواند الگوی مناسبی برای اشتغال زنان باشد و به طور کلی قوانین استخدامی و کارمندی زنان باید متناسب با شرایط روحی و جسمی آن‌ها طراحی شود و کاملاً با مردان متفاوت باشد.
- نکته‌ی مهم در اینجا این است که مردی که همسرش شاغل است باید بداند نباید از پول زن در تأمین مخارج زندگی استفاده کند زیرا خداوند این مسئولیت را بر عهده‌ی مرد قرار داده است و او مسئول تأمین نفقه است و اگر هم می‌خواهد استفاده کند باید بیشتر صرف جنبه‌های سرمایه‌ای زندگی مانند خرید اقلامی به عنوان سرمایه به نام خود زن بشود ولی بهتر است تا حد امکان در هزینه‌های جاری استفاده نشود و اگر خانم خواست از روی محبت به شوهرش کمک کند باید مراقب این نکته بود که این مسئله منجر به ورود زن به نقش‌های مردانه نشود و به مدیریت مرد خللی وارد نکند و زندگی با دو مدیریت روبه‌رو نگردد یا مرد به اشتباه تصور نکند چون همسرش تأمین قسمتی از مخارج خانه را بر عهده دارد قصد مداخله در برخی مسائل و نقش‌های او را دارد. به هر حال باید در خانواده مراقب باشیم تا جابه‌جایی نقش‌ها اتفاق نیفتد.

لطفاً به دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال هم اشاره‌ای بفرمایید.
یکی از دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال بیرون از منزل فرهنگ سازی غلطی بود که در دهه‌ی گذشته انجام ‌شد. به خانم‌ها القا می‌کردند که شما باید شاغل بشوید تا به استقلال اقتصادی برسید و در واقع سیاست‌هایی که در کشور دنبال می‌شد این مسئله را تقویت می‌کرد که به نظر بنده کار درستی نبود.
نکته‌ی دوم این است که الگوهای لیبرالیستی و فرهنگ غرب در حال حاکم شدن بر فرهنگ جامعه‌ی ایرانی است. در این الگوها زن از نظر مالی مستقل می‌شود و نقش مردانه به خود می‌گیرد که این الگوها متأسفانه از طریق متون درسی و علمی و همین‌طور از طریق تکنولوژی‌ یا مسائل اقتصادی به تفکر خانم‌های جامعه‌ی ما رخنه می‌کند که این به هیچ عنوان با الگوی سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی سازگار نیست. در زندگی غربی زن و شوهر تنها دو هم اتاقی هستند که هر روز صبح سر کار می‌روند و عصر خسته به خانه بر می‌گردند اما الگوی اسلامی خانواده این‌طور نیست.

اشتغال زنان و کم‌رنگ شدن نقش مادری که در حقیقت یکی از نقش‏های کلیدی و اصلی زن در خانواده است چه تأثیری بر تربیت فرزندان و ارضای نیازهای عاطفی آن‌ها وارد می‌سازد؟ آیا مهدکودک و یا پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها ... می‌توانند خلأهای عاطفی فرزندان را پر کنند؟
متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده و صبح‌ها با اضطراب از خواب بیدار می‌شد و به خانه‌ی پدربزرگ و مادر بزرگ و یا مهدکودک سپرده می‌شد تا مادر بتواند به سرکارش برود.
روان‌شناسان می‌گویند شخصیت بچه‌ها در دو سال اول زندگی او شکل می‌گیرد و کودکی که از همان ابتدا با این اضطراب و استرس روبه‌رو می‌شود، در آینده با مشکلات شخصیتی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها پیشنهاد می‌کنم به خصوص در سنینی که باید نظارت بیشتری بر فرزندان صورت بگیرد.

یکی از مسائلی که امروزه در جامعه‌ی ما مطرح است، بحث پیری جمعیت است. اشتغال زنان چه تأثیری بر این مسئله دارد؟
مسلماً اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر کاهش جمعیت کشور دارد زیرا زنان شاغل برای حفظ شغل خود تمایلی به فرزندآوری ندارند و این مسئله تبعات سنگینی را متوجه خانواده و اجتماع می‌کند و جمعیت مفید و خلاق جوان کاهش پیدا می‌کند که این مسئله به ضرر جامعه است و در واقع اتصال و پیوند خانواده از دست می‌رود. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌بینم البته این بدان معنی نیست که به طور کلی با اشتغال خانم‌ها مخالف باشم اما معتقدم با الگوی فعلی اشتغال خانواده و اجتماع دچار آسیب‌های جدّی می‌شود که باید این مسئله اصلاح شود؛ از این رو اگر بتوانیم اشتغال خانم‌ها را در محیط خانه تعریف کنیم ثمرات زیادی متوجه خود زن، خانواده و اجتماع خواهد شد.
متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده است.

برخی یکی از دلایل افزایش آمار طلاق، به خصوص طلاق‌های توافقی را اشتغال زنان می‌دانند. نظر شما در این خصوص چیست؟
در حقیقت خانمی که شاغل می‌شود، احساس استقلال اقتصادی می‌کند و این حس استقلال سبک زندگی جدیدی را به وجود می‌آورد که در آن هم زن نسبتاً مستقل می‌شود و وابستگی‌اش نسبت به همسرش بسیار کمتر می‌شود و هم مرد به دلیل این شرایط وابستگی‌هایش به زنش کم‌رنگ‌تر می‌گردد و همین مسئله زمینه ساز جدایی در خانواده می‌شود به طوری که با کوچک‌ترین اختلاف یا عدم تفاهم طلاق را به عنوان راه حل انتخاب می‌کنند زیرا احساس می‌کنند که جدایی هزینه‌ی زیادی را برایشان به بار نمی‌آورد زیرا زن از لحاظ مادی به شوهر وابسته نیست و مرد هم با سبک زندگی جدیدی که اشتغال برایش درست کرده است می‌تواند کودکش را به مهدکودک بسپارد یا از غذاهای آماده استفاده کند. خیلی از مواردی که وابستگی زنان را به مردان بیشتر می‌کند در رابطه با زنان شاغل وجود ندارد. به همین دلیل با کوچک‌ترین زلزله‌ای بنای زندگیشان به هم می‌ریزد.
زن تا اشتغال پیدا می‌کند در واقع پیوندهای مقاوم و وابستگی‌های قبلی که بین او و شوهرش وجود داشت کاسته می‌شود و با زلزله‌های کوچکی که در زندگی ایجاد می‌شود آن پیوند از بین می‌رود و از این رو شاهد طلاق‌های زیادی هم هستیم.

برخی حضور اجتماعی زن را با اشتغال زنان مساوی می‌بینند. آیا این معادل سازی صحیح است؟
این یک معادل سازی‌ غلط است که فرهنگ اروپایی آن را به ما القا می‌کند. بنده معتقدم اینکه حقوق اجتماعی زن را معادل با اشتغال بدانیم و آن وقت بر حضور اجتماعی و تأثیر اجتماعی زن تأکید کنیم اشتباه است. نباید حضور اجتماعی را معادل اشتغال ببینیم. حضور اجتماعی هم برای زن و هم برای خانواده و جامعه بسیار لازم است یعنی زنی که حضور اجتماعی نداشته باشد نمی‌تواند فرزندانش را به خوبی تربیت و یا ارتباط صحیحی با همسرش برقرار کند و از نظر خودش هم عقب می‌افتد پس حضور اجتماعی زن بسیار مفید است ولی الزاماً به معنای اشتغال تمام وقت نیست حتی به معنای اشتغال هم نیست.
پس ما بر حضور اجتماعی زن تأکید می‌کنیم اما اشتغال زنان را باید در آن شرایط حداقلی ببینیم.

تهیه و تنظیم: مریم عسگری پرور

گفت‌و‌گوی برهان با دکتر «حسین بانکی‌پور‌ فرد»؛
حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه، سبب ایجاد تفکری شد که در آن رسیدن به استقلال مالی از طریق اشتغال بیرون از منزل که مستلزم ایفای نقش مردانه است بر دیگر نقش‌های اصلی زن اولویت پیدا کرد به طوریکه در بررسی علل طلاق، کاهش جمعیت، عدم تربیت صحیح فرزندان و... اشتغال زنان را می‌توان یکی از عوامل مؤثر دانست.
در بررسی عوامل موثر بر تغییر سبک زندگی در عصر حاضر می‌توان اشتغال زنان را به عنوان یکی از عوامل اثرگذار دانست. با نگاهی هرچند سطحی و گذرا به زندگی خانواده‌هایی که در آن‌ها زنان شاغل و نان آورند به خوبی متوجه این مسئله می‌شویم که تفاوت محسوسی در سبک زندگی این خانواده‌ها که بیشتر رنگ و بوی غربی به خود گرفته‌اند با خانواده اسلامی وجود دارد. در الگوی خانواده اسلامی هر فردی در خانواده به ایفای نقش خود می‌پردازد و مسئله ای با عنوان تداخل یا جایگزینی نقش‌ها به وجود نمی‌آید. این مسئله به دلیل تأثیر مثبتی که بر روابط فی مابین افراد خانواده می‌گذارد سبب ایجاد آرامش و ثبات در خانواده می‌گردد. اما در خانواده‌هایی که زن در بیرون از منزل اشتغال دارد. با سبک متفاوتی از زندگی روبرو هستیم. در این خانواده‌ها مهد کودک‌ها جایگزین مادر می‌شوند. غذاهای آماده جای غذاهای گرم را می‌گیرد و... و در نهایت این مسئله به تربیت غلط فرزندان و کم شدن وابستگی زن و شوهر نسبت به یکدیگر می‏انجامد. کمرنگ شدن تدریجی روابط زن و شوهر نتیجه‏ای جز سستی بنیان خانواده در پی نخواهد داشت. طوری‏که با کوچک‌ترین و جزئی‌ترین اختلافی طلاق را به عنوان بهترین گزینه پیش روی خود انتخاب می‌کنند.
دکتر «امیرحسین بانکی‏‌پور فرد» استادیار دانشگاه اصفهان و کارشناس مسائل اجتماعی است. از نظر وی اشتغال حق زن است نه وظیفه زن و زمانی باید از این حق استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد. ایشان اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر تربیت فرزندان و روابط زن و شوهر دارد. متن زیر حاصل گفت‏و‏گوی برهان با ایشان است.
همان‌ طور که می‌دانید در جامعه شاهد افزایش اشتغال زنان هستیم که این مسئله علاوه بر اینکه زحمت مضاعفی را بر دوش زن می‌گذارد مشکلاتی را هم در خانواده به وجود می‌آورد، لطفاً نظر خودتان را راجع به این مسئله بفرمایید.
- اولین نکته‌ای که باید بدانیم این است که اشتغال حق زن است نه وظیفه‌ی او؛ اما وقتی تبدیل به حق شد انسان می‌تواند نسبت به آن، حق انتخاب داشته باشد. مثلاً اگر این حق او مانع از احقاق بعضی حقوق دیگر یا انجام برخی وظایفش شد، می‌تواند کم و زیادش کند اما وقتی تبدیل به وظیفه شد حتماً باید آن را انجام بدهد، به همین خاطر ابتدا باید جایگاه حق بودنش را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که وظیفه نیست بلکه حق است.
- نکته‌ی دوم این است که وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی سوم این است که لطافت یک زن باید در شغل او حفظ شود زیرا بعضی از شغل‌ها برای زن خشن است و لطافت زنانه را از او می‌گیرد، همچنین باید به شغل‌هایی که حجم کاری بالایی دارند و زن باید ساعت‌های طولانی را مشغول باشد هم توجه نمود، این مشاغل قطعاً زن را از جایگاه اصلیش کنار می‌زند به طوری که دیگر نمی‌تواند نقش اصلی خود را در خانواده ایفا کند.
- نکته‌ی چهارمی که باید به آن توجه کنیم، متانت زن است که باید در محیط کار حفظ شود. ارتباطات اجتماعی که در بعضی از فضاهای کاری وجود دارد، متانت زن را از او می‌گیرد و زن در دایره‌ی ارتباطات غلط قرار می‌گیرد.
- مسئله‌ی بعدی این است که در کشور ما باید کار خانگی زن جزء تولید ناخالص ملی محسوب شود که در حال حاضر در غرب به این مسئله رسیدگی می‌شود یعنی تا به حال کسی کارهای خانگی زن را جزء تولید ناخالص ملی به شمار نیاورده است اما این مسئله امروزه در دنیا مطرح می‌گردد که وقتی یک زن در بیرون از منزل اشتغال پیدا می‌کند هزینه‌های زیادی به خانواده تحمیل می‌شود، چرا؟ به عنوان مثال وقتی یک خانم در حکم یک پرستار از فرزندان دیگران نگهداری می‌کند، جزء کار او محسوب می‌شود اما زمانی که فرزندان خودش را در خانه نگهداری می‌کند، کار محسوب نمی‌شود؟ یا اینکه چرا وقتی خانمی در یک رستوران آشپزی می‌کند، شغل محسوب می‌شود ولی اگر در خانه غذا بپزد، کار به حساب نمی‌آیند. این یک اصل مهم در بحث اشتغال است.
برخی وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی بعد این است که بیشتر وقت‌ها خانم‌ها با این انگیزه وارد عرصه‌ی اشتغال می‌شوند که به همسرشان در تأمین مخارج زندگی کمک کنند در حالی که زنان خانه‌دار با مدیریت خود در خانه و کاهش هزینه‌هایی که به خاطر شغل زن به خانواده تحمیل می‌شود بسیار بیشتر از زنان شاغل می‌توانند کمک اقتصادی کنند.
- مسئله‌ی دیگر این است که زنان در جامعه‌ی ایرانی هیچ وقت کارکرد سنتی‌شان را از دست نمی‌دهند یعنی در جامعه‌ی ایرانی خود زن و همین‌طور دیگران نسبت به مسائل داخلی و خارجی خانه توقعاتی دارند. یک زن وقتی وارد مشاغل خارجی می‌شود در واقع از مسئولیت‌های خود در قبال همسر و فرزندانش باز می‌ماند از این رو وقتی می‌بیند که فرزندش خوب تربیت نشده یا خانه نظم لازم را ندارد، دچار یک حس منفی می‌شود و این مسئله تأثیر بدی بر روحیه‌ی او می‌گذارد.
- مسئله‌ی بعدی این است که اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد، مانند زمان گذشته که زن‌ها در خانه کار می‌کردند که این مسئله نه تنها فرصت‌های شغلی مردان را کم نمی‌کرد بلکه به سبب کارهای خانگی زنان، فرصت‌های جدید اشتغال نیز برای مردان ایجاد می‌شد، مثلاً محصولاتی که این خانم‌ها در خانه تولید می‌کردند مانند صنایع دستی یا فرش یا تولیدات مختلف سبب می‌شد تا مردان به دنبال تهیه‌ی مواد اولیه و خرید و فروش این تولیدات باشند، در حالی که در جامعه‌ی امروز اشتغال خانم‌ها فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها می‌گیرد و آسیب‌های این مسئله به نوعی متوجه خود خانم‌ها نیز می‌شود. وقتی عده‌ای جوان فرصت‌های شغلی‌ خود را از دست بدهند، طبیعتاً ازدواج نمی‌کنند به همین دلیل خانم‌ها بدون همسر می‌مانند یعنی این مسئله تأثیر معکوس بر روی خانم‌ها دارد؛ از این رو کارکرد زن و اشتغال زنان باید به نحوی تعریف شود که مطلوبیتش برای خانواده حفظ بشود یعنی در کل باید ببینیم که اشتغال زنان به مصلحت خانواده و جامعه است یا نیست. بنده پیشنهاد دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌دانم تا هم بتوانند به امور داخلی منزل رسیدگی کنند و هم هزینه‌ی کمتری متوجه خانواده و جامعه بشود.
اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد.
- الگوی اشتغال زنان هم باید تغییر کند یعنی اگر برای یک کارمند 8 ساعت کار در روز تعریف می‌کنیم، الگوی اشتغال زنان کارمند باید به صورت الگوی کار نیمه‌وقت تعریف شود یعنی اگر دولت چنین مصوبه‌ای را برای مجلس تهیه کند که تمام زنان کارمند نیمه وقت باشند و به طبع تمام حقوق و مزایای آن‌ها هم نصف بشود در این صورت دیگر مانند زنانی که تمام وقت کار می‌کنند قوای جسمی آن‌ها تحلیل نمی‌رود و دیگر ضربه‌ای به خانواده وارد نمی‌شود و در عوض فرصت‌های شغلی بسیاری نیز ایجاد می‌شود و به نظر بنده این الگو می‌تواند الگوی مناسبی برای اشتغال زنان باشد و به طور کلی قوانین استخدامی و کارمندی زنان باید متناسب با شرایط روحی و جسمی آن‌ها طراحی شود و کاملاً با مردان متفاوت باشد.
- نکته‌ی مهم در اینجا این است که مردی که همسرش شاغل است باید بداند نباید از پول زن در تأمین مخارج زندگی استفاده کند زیرا خداوند این مسئولیت را بر عهده‌ی مرد قرار داده است و او مسئول تأمین نفقه است و اگر هم می‌خواهد استفاده کند باید بیشتر صرف جنبه‌های سرمایه‌ای زندگی مانند خرید اقلامی به عنوان سرمایه به نام خود زن بشود ولی بهتر است تا حد امکان در هزینه‌های جاری استفاده نشود و اگر خانم خواست از روی محبت به شوهرش کمک کند باید مراقب این نکته بود که این مسئله منجر به ورود زن به نقش‌های مردانه نشود و به مدیریت مرد خللی وارد نکند و زندگی با دو مدیریت روبه‌رو نگردد یا مرد به اشتباه تصور نکند چون همسرش تأمین قسمتی از مخارج خانه را بر عهده دارد قصد مداخله در برخی مسائل و نقش‌های او را دارد. به هر حال باید در خانواده مراقب باشیم تا جابه‌جایی نقش‌ها اتفاق نیفتد.

لطفاً به دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال هم اشاره‌ای بفرمایید.
یکی از دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال بیرون از منزل فرهنگ سازی غلطی بود که در دهه‌ی گذشته انجام ‌شد. به خانم‌ها القا می‌کردند که شما باید شاغل بشوید تا به استقلال اقتصادی برسید و در واقع سیاست‌هایی که در کشور دنبال می‌شد این مسئله را تقویت می‌کرد که به نظر بنده کار درستی نبود.
نکته‌ی دوم این است که الگوهای لیبرالیستی و فرهنگ غرب در حال حاکم شدن بر فرهنگ جامعه‌ی ایرانی است. در این الگوها زن از نظر مالی مستقل می‌شود و نقش مردانه به خود می‌گیرد که این الگوها متأسفانه از طریق متون درسی و علمی و همین‌طور از طریق تکنولوژی‌ یا مسائل اقتصادی به تفکر خانم‌های جامعه‌ی ما رخنه می‌کند که این به هیچ عنوان با الگوی سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی سازگار نیست. در زندگی غربی زن و شوهر تنها دو هم اتاقی هستند که هر روز صبح سر کار می‌روند و عصر خسته به خانه بر می‌گردند اما الگوی اسلامی خانواده این‌طور نیست.

اشتغال زنان و کم‌رنگ شدن نقش مادری که در حقیقت یکی از نقش‏های کلیدی و اصلی زن در خانواده است چه تأثیری بر تربیت فرزندان و ارضای نیازهای عاطفی آن‌ها وارد می‌سازد؟ آیا مهدکودک و یا پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها ... می‌توانند خلأهای عاطفی فرزندان را پر کنند؟
متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده و صبح‌ها با اضطراب از خواب بیدار می‌شد و به خانه‌ی پدربزرگ و مادر بزرگ و یا مهدکودک سپرده می‌شد تا مادر بتواند به سرکارش برود.
روان‌شناسان می‌گویند شخصیت بچه‌ها در دو سال اول زندگی او شکل می‌گیرد و کودکی که از همان ابتدا با این اضطراب و استرس روبه‌رو می‌شود، در آینده با مشکلات شخصیتی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها پیشنهاد می‌کنم به خصوص در سنینی که باید نظارت بیشتری بر فرزندان صورت بگیرد.

یکی از مسائلی که امروزه در جامعه‌ی ما مطرح است، بحث پیری جمعیت است. اشتغال زنان چه تأثیری بر این مسئله دارد؟
مسلماً اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر کاهش جمعیت کشور دارد زیرا زنان شاغل برای حفظ شغل خود تمایلی به فرزندآوری ندارند و این مسئله تبعات سنگینی را متوجه خانواده و اجتماع می‌کند و جمعیت مفید و خلاق جوان کاهش پیدا می‌کند که این مسئله به ضرر جامعه است و در واقع اتصال و پیوند خانواده از دست می‌رود. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌بینم البته این بدان معنی نیست که به طور کلی با اشتغال خانم‌ها مخالف باشم اما معتقدم با الگوی فعلی اشتغال خانواده و اجتماع دچار آسیب‌های جدّی می‌شود که باید این مسئله اصلاح شود؛ از این رو اگر بتوانیم اشتغال خانم‌ها را در محیط خانه تعریف کنیم ثمرات زیادی متوجه خود زن، خانواده و اجتماع خواهد شد.
متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده است.

برخی یکی از دلایل افزایش آمار طلاق، به خصوص طلاق‌های توافقی را اشتغال زنان می‌دانند. نظر شما در این خصوص چیست؟
در حقیقت خانمی که شاغل می‌شود، احساس استقلال اقتصادی می‌کند و این حس استقلال سبک زندگی جدیدی را به وجود می‌آورد که در آن هم زن نسبتاً مستقل می‌شود و وابستگی‌اش نسبت به همسرش بسیار کمتر می‌شود و هم مرد به دلیل این شرایط وابستگی‌هایش به زنش کم‌رنگ‌تر می‌گردد و همین مسئله زمینه ساز جدایی در خانواده می‌شود به طوری که با کوچک‌ترین اختلاف یا عدم تفاهم طلاق را به عنوان راه حل انتخاب می‌کنند زیرا احساس می‌کنند که جدایی هزینه‌ی زیادی را برایشان به بار نمی‌آورد زیرا زن از لحاظ مادی به شوهر وابسته نیست و مرد هم با سبک زندگی جدیدی که اشتغال برایش درست کرده است می‌تواند کودکش را به مهدکودک بسپارد یا از غذاهای آماده استفاده کند. خیلی از مواردی که وابستگی زنان را به مردان بیشتر می‌کند در رابطه با زنان شاغل وجود ندارد. به همین دلیل با کوچک‌ترین زلزله‌ای بنای زندگیشان به هم می‌ریزد.
زن تا اشتغال پیدا می‌کند در واقع پیوندهای مقاوم و وابستگی‌های قبلی که بین او و شوهرش وجود داشت کاسته می‌شود و با زلزله‌های کوچکی که در زندگی ایجاد می‌شود آن پیوند از بین می‌رود و از این رو شاهد طلاق‌های زیادی هم هستیم.

برخی حضور اجتماعی زن را با اشتغال زنان مساوی می‌بینند. آیا این معادل سازی صحیح است؟
این یک معادل سازی‌ غلط است که فرهنگ اروپایی آن را به ما القا می‌کند. بنده معتقدم اینکه حقوق اجتماعی زن را معادل با اشتغال بدانیم و آن وقت بر حضور اجتماعی و تأثیر اجتماعی زن تأکید کنیم اشتباه است. نباید حضور اجتماعی را معادل اشتغال ببینیم. حضور اجتماعی هم برای زن و هم برای خانواده و جامعه بسیار لازم است یعنی زنی که حضور اجتماعی نداشته باشد نمی‌تواند فرزندانش را به خوبی تربیت و یا ارتباط صحیحی با همسرش برقرار کند و از نظر خودش هم عقب می‌افتد پس حضور اجتماعی زن بسیار مفید است ولی الزاماً به معنای اشتغال تمام وقت نیست حتی به معنای اشتغال هم نیست.
پس ما بر حضور اجتماعی زن تأکید می‌کنیم اما اشتغال زنان را باید در آن شرایط حداقلی ببینیم.

تهیه و تنظیم: مریم عسگری پرور
حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه، سبب ایجاد تفکری شد که در آن رسیدن به استقلال مالی از طریق اشتغال بیرون از منزل که مستلزم ایفای نقش مردانه است بر دیگر نقش‌های اصلی زن اولویت پیدا کرد به طوریکه در بررسی علل طلاق، کاهش جمعیت، عدم تربیت صحیح فرزندان و... اشتغال زنان را می‌توان یکی از عوامل مؤثر دانست.
در بررسی عوامل موثر بر تغییر سبک زندگی در عصر حاضر می‌توان اشتغال زنان را به عنوان یکی از عوامل اثرگذار دانست. با نگاهی هرچند سطحی و گذرا به زندگی خانواده‌هایی که در آن‌ها زنان شاغل و نان آورند به خوبی متوجه این مسئله می‌شویم که تفاوت محسوسی در سبک زندگی این خانواده‌ها که بیشتر رنگ و بوی غربی به خود گرفته‌اند با خانواده اسلامی وجود دارد. در الگوی خانواده اسلامی هر فردی در خانواده به ایفای نقش خود می‌پردازد و مسئله ای با عنوان تداخل یا جایگزینی نقش‌ها به وجود نمی‌آید. این مسئله به دلیل تأثیر مثبتی که بر روابط فی مابین افراد خانواده می‌گذارد سبب ایجاد آرامش و ثبات در خانواده می‌گردد. اما در خانواده‌هایی که زن در بیرون از منزل اشتغال دارد. با سبک متفاوتی از زندگی روبرو هستیم. در این خانواده‌ها مهد کودک‌ها جایگزین مادر می‌شوند. غذاهای آماده جای غذاهای گرم را می‌گیرد و... و در نهایت این مسئله به تربیت غلط فرزندان و کم شدن وابستگی زن و شوهر نسبت به یکدیگر می‏انجامد. کمرنگ شدن تدریجی روابط زن و شوهر نتیجه‏ای جز سستی بنیان خانواده در پی نخواهد داشت. طوری‏که با کوچک‌ترین و جزئی‌ترین اختلافی طلاق را به عنوان بهترین گزینه پیش روی خود انتخاب می‌کنند.
دکتر «امیرحسین بانکی‏‌پور فرد» استادیار دانشگاه اصفهان و کارشناس مسائل اجتماعی است. از نظر وی اشتغال حق زن است نه وظیفه زن و زمانی باید از این حق استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد. ایشان اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر تربیت فرزندان و روابط زن و شوهر دارد. متن زیر حاصل گفت‏و‏گوی برهان با ایشان است.
همان‌ طور که می‌دانید در جامعه شاهد افزایش اشتغال زنان هستیم که این مسئله علاوه بر اینکه زحمت مضاعفی را بر دوش زن می‌گذارد مشکلاتی را هم در خانواده به وجود می‌آورد، لطفاً نظر خودتان را راجع به این مسئله بفرمایید.
- اولین نکته‌ای که باید بدانیم این است که اشتغال حق زن است نه وظیفه‌ی او؛ اما وقتی تبدیل به حق شد انسان می‌تواند نسبت به آن، حق انتخاب داشته باشد. مثلاً اگر این حق او مانع از احقاق بعضی حقوق دیگر یا انجام برخی وظایفش شد، می‌تواند کم و زیادش کند اما وقتی تبدیل به وظیفه شد حتماً باید آن را انجام بدهد، به همین خاطر ابتدا باید جایگاه حق بودنش را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که وظیفه نیست بلکه حق است.
- نکته‌ی دوم این است که وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی سوم این است که لطافت یک زن باید در شغل او حفظ شود زیرا بعضی از شغل‌ها برای زن خشن است و لطافت زنانه را از او می‌گیرد، همچنین باید به شغل‌هایی که حجم کاری بالایی دارند و زن باید ساعت‌های طولانی را مشغول باشد هم توجه نمود، این مشاغل قطعاً زن را از جایگاه اصلیش کنار می‌زند به طوری که دیگر نمی‌تواند نقش اصلی خود را در خانواده ایفا کند.
- نکته‌ی چهارمی که باید به آن توجه کنیم، متانت زن است که باید در محیط کار حفظ شود. ارتباطات اجتماعی که در بعضی از فضاهای کاری وجود دارد، متانت زن را از او می‌گیرد و زن در دایره‌ی ارتباطات غلط قرار می‌گیرد.
- مسئله‌ی بعدی این است که در کشور ما باید کار خانگی زن جزء تولید ناخالص ملی محسوب شود که در حال حاضر در غرب به این مسئله رسیدگی می‌شود یعنی تا به حال کسی کارهای خانگی زن را جزء تولید ناخالص ملی به شمار نیاورده است اما این مسئله امروزه در دنیا مطرح می‌گردد که وقتی یک زن در بیرون از منزل اشتغال پیدا می‌کند هزینه‌های زیادی به خانواده تحمیل می‌شود، چرا؟ به عنوان مثال وقتی یک خانم در حکم یک پرستار از فرزندان دیگران نگهداری می‌کند، جزء کار او محسوب می‌شود اما زمانی که فرزندان خودش را در خانه نگهداری می‌کند، کار محسوب نمی‌شود؟ یا اینکه چرا وقتی خانمی در یک رستوران آشپزی می‌کند، شغل محسوب می‌شود ولی اگر در خانه غذا بپزد، کار به حساب نمی‌آیند. این یک اصل مهم در بحث اشتغال است.
برخی وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری وظیفه‌ی زن است و قابل جایگزینی نیست و ما باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که زن زمانی می‌تواند از حق اشتغال خود استفاده کند که به وظایف و رسالت اصلی او در خانواده که تربیت انسان است، ضربه‌ای نخورد.
- نکته‌ی بعد این است که بیشتر وقت‌ها خانم‌ها با این انگیزه وارد عرصه‌ی اشتغال می‌شوند که به همسرشان در تأمین مخارج زندگی کمک کنند در حالی که زنان خانه‌دار با مدیریت خود در خانه و کاهش هزینه‌هایی که به خاطر شغل زن به خانواده تحمیل می‌شود بسیار بیشتر از زنان شاغل می‌توانند کمک اقتصادی کنند.
- مسئله‌ی دیگر این است که زنان در جامعه‌ی ایرانی هیچ وقت کارکرد سنتی‌شان را از دست نمی‌دهند یعنی در جامعه‌ی ایرانی خود زن و همین‌طور دیگران نسبت به مسائل داخلی و خارجی خانه توقعاتی دارند. یک زن وقتی وارد مشاغل خارجی می‌شود در واقع از مسئولیت‌های خود در قبال همسر و فرزندانش باز می‌ماند از این رو وقتی می‌بیند که فرزندش خوب تربیت نشده یا خانه نظم لازم را ندارد، دچار یک حس منفی می‌شود و این مسئله تأثیر بدی بر روحیه‌ی او می‌گذارد.
- مسئله‌ی بعدی این است که اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد، مانند زمان گذشته که زن‌ها در خانه کار می‌کردند که این مسئله نه تنها فرصت‌های شغلی مردان را کم نمی‌کرد بلکه به سبب کارهای خانگی زنان، فرصت‌های جدید اشتغال نیز برای مردان ایجاد می‌شد، مثلاً محصولاتی که این خانم‌ها در خانه تولید می‌کردند مانند صنایع دستی یا فرش یا تولیدات مختلف سبب می‌شد تا مردان به دنبال تهیه‌ی مواد اولیه و خرید و فروش این تولیدات باشند، در حالی که در جامعه‌ی امروز اشتغال خانم‌ها فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها می‌گیرد و آسیب‌های این مسئله به نوعی متوجه خود خانم‌ها نیز می‌شود. وقتی عده‌ای جوان فرصت‌های شغلی‌ خود را از دست بدهند، طبیعتاً ازدواج نمی‌کنند به همین دلیل خانم‌ها بدون همسر می‌مانند یعنی این مسئله تأثیر معکوس بر روی خانم‌ها دارد؛ از این رو کارکرد زن و اشتغال زنان باید به نحوی تعریف شود که مطلوبیتش برای خانواده حفظ بشود یعنی در کل باید ببینیم که اشتغال زنان به مصلحت خانواده و جامعه است یا نیست. بنده پیشنهاد دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌دانم تا هم بتوانند به امور داخلی منزل رسیدگی کنند و هم هزینه‌ی کمتری متوجه خانواده و جامعه بشود.
اشتغال زنان نباید در مواردی مطرح شود که جای اشتغال مردان را بگیرد، به عنوان مثال اگر ما چندین میلیون زن را وارد کارهایی کنیم که فرصت‌های شغلی مردان را از آن‌ها بگیرد، کار غلطی انجام داده‌ایم اما می‌توانیم روی یک الگوی اشتغال کار کنیم که این اتفاق نیفتد.
- الگوی اشتغال زنان هم باید تغییر کند یعنی اگر برای یک کارمند 8 ساعت کار در روز تعریف می‌کنیم، الگوی اشتغال زنان کارمند باید به صورت الگوی کار نیمه‌وقت تعریف شود یعنی اگر دولت چنین مصوبه‌ای را برای مجلس تهیه کند که تمام زنان کارمند نیمه وقت باشند و به طبع تمام حقوق و مزایای آن‌ها هم نصف بشود در این صورت دیگر مانند زنانی که تمام وقت کار می‌کنند قوای جسمی آن‌ها تحلیل نمی‌رود و دیگر ضربه‌ای به خانواده وارد نمی‌شود و در عوض فرصت‌های شغلی بسیاری نیز ایجاد می‌شود و به نظر بنده این الگو می‌تواند الگوی مناسبی برای اشتغال زنان باشد و به طور کلی قوانین استخدامی و کارمندی زنان باید متناسب با شرایط روحی و جسمی آن‌ها طراحی شود و کاملاً با مردان متفاوت باشد.
- نکته‌ی مهم در اینجا این است که مردی که همسرش شاغل است باید بداند نباید از پول زن در تأمین مخارج زندگی استفاده کند زیرا خداوند این مسئولیت را بر عهده‌ی مرد قرار داده است و او مسئول تأمین نفقه است و اگر هم می‌خواهد استفاده کند باید بیشتر صرف جنبه‌های سرمایه‌ای زندگی مانند خرید اقلامی به عنوان سرمایه به نام خود زن بشود ولی بهتر است تا حد امکان در هزینه‌های جاری استفاده نشود و اگر خانم خواست از روی محبت به شوهرش کمک کند باید مراقب این نکته بود که این مسئله منجر به ورود زن به نقش‌های مردانه نشود و به مدیریت مرد خللی وارد نکند و زندگی با دو مدیریت روبه‌رو نگردد یا مرد به اشتباه تصور نکند چون همسرش تأمین قسمتی از مخارج خانه را بر عهده دارد قصد مداخله در برخی مسائل و نقش‌های او را دارد. به هر حال باید در خانواده مراقب باشیم تا جابه‌جایی نقش‌ها اتفاق نیفتد.
 

لطفاً به دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال هم اشاره‌ای بفرمایید.

یکی از دلایل گرایش خانم‌ها به اشتغال بیرون از منزل فرهنگ سازی غلطی بود که در دهه‌ی گذشته انجام ‌شد. به خانم‌ها القا می‌کردند که شما باید شاغل بشوید تا به استقلال اقتصادی برسید و در واقع سیاست‌هایی که در کشور دنبال می‌شد این مسئله را تقویت می‌کرد که به نظر بنده کار درستی نبود.
نکته‌ی دوم این است که الگوهای لیبرالیستی و فرهنگ غرب در حال حاکم شدن بر فرهنگ جامعه‌ی ایرانی است. در این الگوها زن از نظر مالی مستقل می‌شود و نقش مردانه به خود می‌گیرد که این الگوها متأسفانه از طریق متون درسی و علمی و همین‌طور از طریق تکنولوژی‌ یا مسائل اقتصادی به تفکر خانم‌های جامعه‌ی ما رخنه می‌کند که این به هیچ عنوان با الگوی سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی سازگار نیست. در زندگی غربی زن و شوهر تنها دو هم اتاقی هستند که هر روز صبح سر کار می‌روند و عصر خسته به خانه بر می‌گردند اما الگوی اسلامی خانواده این‌طور نیست.
 

اشتغال زنان و کم‌رنگ شدن نقش مادری که در حقیقت یکی از نقش‏های کلیدی و اصلی زن در خانواده است چه تأثیری بر تربیت فرزندان و ارضای نیازهای عاطفی آن‌ها وارد می‌سازد؟ آیا مهدکودک و یا پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها ... می‌توانند خلأهای عاطفی فرزندان را پر کنند؟

متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده و صبح‌ها با اضطراب از خواب بیدار می‌شد و به خانه‌ی پدربزرگ و مادر بزرگ و یا مهدکودک سپرده می‌شد تا مادر بتواند به سرکارش برود.
روان‌شناسان می‌گویند شخصیت بچه‌ها در دو سال اول زندگی او شکل می‌گیرد و کودکی که از همان ابتدا با این اضطراب و استرس روبه‌رو می‌شود، در آینده با مشکلات شخصیتی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها پیشنهاد می‌کنم به خصوص در سنینی که باید نظارت بیشتری بر فرزندان صورت بگیرد.
 

یکی از مسائلی که امروزه در جامعه‌ی ما مطرح است، بحث پیری جمعیت است. اشتغال زنان چه تأثیری بر این مسئله دارد؟

مسلماً اشتغال زنان تأثیر مستقیمی بر کاهش جمعیت کشور دارد زیرا زنان شاغل برای حفظ شغل خود تمایلی به فرزندآوری ندارند و این مسئله تبعات سنگینی را متوجه خانواده و اجتماع می‌کند و جمعیت مفید و خلاق جوان کاهش پیدا می‌کند که این مسئله به ضرر جامعه است و در واقع اتصال و پیوند خانواده از دست می‌رود. به همین دلیل الگوی دورکاری را برای خانم‌ها مناسب می‌بینم البته این بدان معنی نیست که به طور کلی با اشتغال خانم‌ها مخالف باشم اما معتقدم با الگوی فعلی اشتغال خانواده و اجتماع دچار آسیب‌های جدّی می‌شود که باید این مسئله اصلاح شود؛ از این رو اگر بتوانیم اشتغال خانم‌ها را در محیط خانه تعریف کنیم ثمرات زیادی متوجه خود زن، خانواده و اجتماع خواهد شد.
متأسفانه ما فکر می‌کنیم که مهدکودک‌ها می‌توانند جایگزین مادر باشند اما خیلی از اوقات خللی که در تربیت فرزندان به وجود می‌آید به این دلیل است که بچه در همان ماه‌های اول زندگی که برای تکمیل شخصیت خود به آغوش مادر نیاز داشت از آن محروم شده است.
 

برخی یکی از دلایل افزایش آمار طلاق، به خصوص طلاق‌های توافقی را اشتغال زنان می‌دانند. نظر شما در این خصوص چیست؟

در حقیقت خانمی که شاغل می‌شود، احساس استقلال اقتصادی می‌کند و این حس استقلال سبک زندگی جدیدی را به وجود می‌آورد که در آن هم زن نسبتاً مستقل می‌شود و وابستگی‌اش نسبت به همسرش بسیار کمتر می‌شود و هم مرد به دلیل این شرایط وابستگی‌هایش به زنش کم‌رنگ‌تر می‌گردد و همین مسئله زمینه ساز جدایی در خانواده می‌شود به طوری که با کوچک‌ترین اختلاف یا عدم تفاهم طلاق را به عنوان راه حل انتخاب می‌کنند زیرا احساس می‌کنند که جدایی هزینه‌ی زیادی را برایشان به بار نمی‌آورد زیرا زن از لحاظ مادی به شوهر وابسته نیست و مرد هم با سبک زندگی جدیدی که اشتغال برایش درست کرده است می‌تواند کودکش را به مهدکودک بسپارد یا از غذاهای آماده استفاده کند. خیلی از مواردی که وابستگی زنان را به مردان بیشتر می‌کند در رابطه با زنان شاغل وجود ندارد. به همین دلیل با کوچک‌ترین زلزله‌ای بنای زندگیشان به هم می‌ریزد.
زن تا اشتغال پیدا می‌کند در واقع پیوندهای مقاوم و وابستگی‌های قبلی که بین او و شوهرش وجود داشت کاسته می‌شود و با زلزله‌های کوچکی که در زندگی ایجاد می‌شود آن پیوند از بین می‌رود و از این رو شاهد طلاق‌های زیادی هم هستیم.
 

برخی حضور اجتماعی زن را با اشتغال زنان مساوی می‌بینند. آیا این معادل سازی صحیح است؟

این یک معادل سازی‌ غلط است که فرهنگ اروپایی آن را به ما القا می‌کند. بنده معتقدم اینکه حقوق اجتماعی زن را معادل با اشتغال بدانیم و آن وقت بر حضور اجتماعی و تأثیر اجتماعی زن تأکید کنیم اشتباه است. نباید حضور اجتماعی را معادل اشتغال ببینیم. حضور اجتماعی هم برای زن و هم برای خانواده و جامعه بسیار لازم است یعنی زنی که حضور اجتماعی نداشته باشد نمی‌تواند فرزندانش را به خوبی تربیت و یا ارتباط صحیحی با همسرش برقرار کند و از نظر خودش هم عقب می‌افتد پس حضور اجتماعی زن بسیار مفید است ولی الزاماً به معنای اشتغال تمام وقت نیست حتی به معنای اشتغال هم نیست.
پس ما بر حضور اجتماعی زن تأکید می‌کنیم اما اشتغال زنان را باید در آن شرایط حداقلی ببینیم.
 

تهیه و تنظیم: مریم عسگری پرور

  • - گردآوری: تبیان لرستان
نظرات

 نام:
 *نظر:
© کلیه حقوق معنوی و محتوای این سایت متعلق به اداره کل تبلیغات اسلامی استان لرستان می باشد .استفاده از مطالب با ذکر منبع و لینک به سایت بلامانع است.