معنای اعتکاف
نکته: «[اعتکاف از ریشه] عکوف، در لغت اقامت است، پائیدن به درنگ و آرام و در شرع پائیدن است در مسجد بروجه طاعت، و قربت نیت در آن شرطست. که قربت بینیت درست نیاید، و مسجد در آن شرطست که گفت: «وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ.»[1] بدان که معتکف چنان فرا نموده است که من از جهان گریختهام، و کرده همه سال را درمانساز آمدهام، و درگاه [خدا] را لزوم گرفتهام، و آستانه بالین کردهام و خاک بستر، تا نیامرزی بازنگردم ازین در، لاجرم در خبر میآید که چون معتکف بیرون آید، او را گویند بیرون آی از گناه خویش چنانکه آن روز از مادر زادی».[2]
فوائد و آثار اعتکاف
حکمت: «از حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آلهـ روایت شده است که «خدا دوست دارد بنده پرهیزکار پنهان را» و فرمود: «بهترین مردمان مؤمنی است که با مال و جان خود در راه خدا جهاد نماید و بعد از او مردی است که در بیشهای از بیشهها گوشهنشینی اختیار کند». از راه نجات از آن حضرت پرسیدند، فرمود: «در خانه خود بنشینید و دین خود نگاه دارید و بر گناه خود گریه کنید». از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است که فرمود: «گوشهنشین در حصن خدا متحصّن است و در حفظ و حمایت او محفوظ است. پس خوشا به حال او اگر در ظاهر و باطن از همه کس جدا و بیگانه باشد».[3]
نکته: «ربیع بن خثیم گوید که «اگر توانی در موضعی باشی که تو کسی را نشناسی و کسی هم تو را نشناسد چنان کن. و در گوشهنشینی محافظت اعضاء و جوارح است از معاصی، و استراحت دل است، و سلامتی زندگانی است، و شکستن اسلحه شیطان است، و دوری از هر بدی است، و فراغت خاطر است، و هیچ پیغمبری و وصی پیغمبری نیست مگر اینکه در زمانی گوشهنشینی و عزلت اختیار کرده، یا در ابتدای زمان خود، یا در آخر آن». [عزلت فوائد دیگری هم دارد] چون فراغت از برای عبادت و ذکر خدا و یاد او و انس به مناجات خدا و سیر در ملکوت آسمانها و زمین و خلاصی از کثرت معاصی و آموختن اخلاق بد از مردم و استخلاص از فتنه و فساد مردم و مخاصمه و شرّ و ایذای ایشان و قطع طمع مردم از او و...».[4]
فایده تحمل گرسنگی در اعتکاف
نکته: «از برای گرسنگی ثمرات بسیار و ثمرات بیشماری است: دل را نورانی و روشن میگرداند، و آن را صفائی و رقّتی میبخشد. و ذهن را تند میکند. و آدمی به واسطه آن به لذّت مناجات پروردگار میرسد، و از ذکر و عبادات، مبتهج و شادمان میشود. و رَحم بر ارباب فقر و فاقه میآورد، و گرسنگی روز قیامت را متذکّر میگردد. و شکستهنفسی در او ظاهر میشود. و مواظبت بر عبادت و طاعت سهل و آسان میگردد. و شهوت معصیت را کم میکند. و خواب را که باعث تضییع روزگار و عمر... است کم میکند. و آدمی را خفیفالمؤونه و سبکبار میگرداند، و به آن جهت فارغ البال و متمکّن از تهیه اسباب سفر قیامت میشود. و بدن را صحیح و امراض را دفع میکند».[5]
اعمال و آداب اعتکاف
نکته: «تفکّر در اعمال و رفتار گذشته و نظر به افقهای آینده از دیگر اعمال و آداب اعتکاف است و فوائدی دارد:
«کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الایَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ».[6]
تفکّر سه قسم است: یکی حرام، یکی مستحب، یکی واجب؛ آنکه حرام است تفکّر است در ذات و صفات ربّالعزّه و در چرایی کار وی. این تفکر حرام است و تخم حیرت و نقمت است، از آن جز تاریکی و گمراهی نزاید، و آنچه مستحب است تفکر در صنایع صانع است و در اقسام آلاء وی. از این تفکر روشنایی دل زاید و قوت ایمان. و آنچه واجب است تفکر در کردار و گفتار خویش است، بیندیشد که کردارش چونَست و گفتارش چیست؟ بر وفق شرع است یا بر وفق طبع؟ اتّباع است یا ابتداع،[7] اخلاص است یا ریا؟ این تفکر است که در خبر میآید «تفکر ساعة خیر من عبادة سنة» و روایت شده من عبادة سبعین سنة یعنی تفکر یک ساعت بهتر از عبادت 70 سال است».[8]
قرب به خدا در سایه دعا
حکمت: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...»[9] میگوید چون بندگان من مرا از تو پرسند، آن بندگانی که به حلقه حرمت ما درآویختند، و در کوی ما گریختند، هر چه دون ماست گذاشتند و خدمت ما برداشتند، با ما گرویدند و از اسباب بپریدند، عمامه بلا بر سر پیچیدند و مهر ما به جان و دل خریدند، عاشق در وجود آمدند و با عشق بیرون شدند. این چنین بندگان، و این چنین دوستان چون مرا از تو پرسند و نشان ما از تو طلبند، بدان که من به ایشان نزدیکم ناخوانده و ناجسته. من به بندگان نزدیکم، نزدیکان را دوست دارم، خوانندگان را پاسخ کُنم، جویندگان را به خود راه دهم، متقربان را بپسندم. بنده من! به من نزدیک شو تا به تو نزدیک شوم، بنده من! تو مرا میخوانی من اجابت میکنم. من نیز تو را بر نصرت دین خود میخوانم، اجابت کن، بنده من! دری برگشای تا دری برگشایم، درِ دعا برگشای تا درِ اجابت برگشایم، درِ إنابت[10] برگشای تا درِ بشارت برگشایم، درِ مجاهدت برگشای تا درِ هدایت برگشایم، درِ توکل برگشای تا در کفایت برگشایم، در استغفار برگشای تا در مغفرت برگشایم».[11]
حکایت: «[حضرت موسی(ع) چون ندای ربّالعالمین در وادی طور شنید] بیقرار شد، طاقتش برسید و صبرش برمید ـ صبر با مهر کی برآید، جاوید دست مهر صبر رباید ـ موسی(ع) از سر سوز و وله و بیطاقتی گفت خواننده را شنوانیدی، کجایت جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانکه خواهی میجوی، که من با توأم، نزدیکترم به تو از جان تو در کالبد تو، و از رگ جان تو به تو وز سخن تو به دهن تو».[12]
[1] . بقره: 187.
[2] . کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، صص 506 و507.
[3] . معراج السعادة، صص 620 و621.
[4] . همان، ص 621.
[5]. همان، ص 247.
[6] بقره: 219. این چنین خداوند نشانههایش را برای شما آشکار میکند تا باشد که تفکر کنید.
[7]. ابتداع: بدعت.
[8]. کشف الاسرار، ج 1، ص 726.
[9]. بقره: 186. هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال کنند [بگو: ]که من نزدیکم و خواندن خواهانم را هنگامی که مرا میخواند اجابت میکنم.
[10]. انابت: توبه و بازگشت.
[11]. کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج 1، ص 507و509.
[12]. همان، ج 1، ص 508.
===================
منبع : سایت حوزه
باز منتشر شده توسط rohisamadi در وب سایت تبیان مرکز زنجان